امسال کلاً عید نداشتم و ندارم و نخواهم داشت...
اول اینکه استاد راهنمای بووووووووووووووووووووق (کلی حرف بد ناجوووور)بخاطر لجی که سر قضیه برادر صد تا بووووق تر از خودش باهاش داشتم به تنها کسی که اجازه دفاع نداد اینجانب بود و بنده همچنان درگیر خزعبلات نویسی و خزعبلات کشیدنم....
دوم اینکه بالاخره پدربزرگم فوت شده و خدا رو شکر مهمون برامون کم میاد و عید رو کمتر درک می کنم ....
نکته پُکوندنی: یه قدرت جدیدی پیدا کردم در حد پکوندن عرضم به حضورتون روز قبل از فوت پدربزرگم با مامانم رفتم خونشون داشتیم برمی گشتیم به مامان خانومم گفتم دقت کردی ژن طول عمر تو خانواده ما چقدر قدرتمنده ... بعد از دقیقاً 16 ساعت که بنده در گشت و گذار بودم مامانم با صدای غمبار زنگ زد گفت بیا خونه پدربزرگت انگار تموم کرده....یعنی منو میگی همونجا پی به قدرت ماوراییم بردم ..تازه بدیشم اینکه خبرگزاری مامانم این خبر رو در عرض ده روز به اطلاع داغ داران عزیز رسوند ...و بعد ازکشف این قدرت جهت پکوندن دشمنِ دوستان و آشنایان اعلام آمادگی کردم ....